چگونه ميشود در بين آواز طبيعت به دنيا آمد، زندگي کرد و عاشق اصوات نشد؟ صداي آواز پرندگان، برخورد موج دريا روي شنهاي ساحل، وزش باد از لابهلاي برگ درختان و … اولين موسيقي در جهان که همگي موسيقي طبيعت هستند. شايد اين صداهاي دلنشين ما را به فکر فرو ببرد که بگوييم خداوند بهترين موسيقيدان عالم است. او براي درک ما از چنين هنر دلنوازي، نشانههايي را در طبيعت براي ما گذاشته تا الگويي مناسب براي علم موسيقي بگيريم.
اولين انسانهايي که به آموزش موسيقي علاقمند شدند و آن را درک و به کار گرفتند اطلاعاتي نميتوان به دست آورد. چرا که ما اين نياز به موسيقي را از همان ابتداي خلقت بشر ميدانيم. براي مثال صداي طبل زدن در قبيلهها را در ذهن خود بياوريد، اين يک کاربرد ساده از موسيقي در جهان بوده است.
اين هنر جدانشدني از زندگي ما انسانها، قرنها دستخوش تغيير شد و مسلما در آينده نيز به اين شکل نخواهد بود. اما موسيقي جزئي از فرهنگ هر کشور حساب ميشود. توجه به موسيقي سنتي ايراني و زنده نگه داشتن آن کار سادهاي نيست. امروزه توجه به موسيقي سنتي ايراني و رواج آن براي شناخت به مردمان سرزمينمان توسط افراد بزرگ موسيقي دوره معاصر با تلاش زيادي روبروست. باشد که قدر آن را بيشتر بدانيم.
افسانههاي زيادي وجود دارد که هر قومي و هر کشوري در چه زماني به درکي از زبان موسيقي رسيدهاند. اما چرا ميگوييم زبان موسيقي؟ با اين هنر ميتوان پيام و حس و صحبتي را به عام منتقل کرد. در هر کشوري اين درک متفاوت است، و هر بخش آن داراي موسيقي سنتي مخصوصي است که با توجه به عقايد، انرژي و … پديد آمده است. در بعضي مواقع شاهد گره خوردن موسيقي با مذهب هم بودهايم. براي مثال سازهايي که در مراسم مذهبي به کار گرفته ميشوند با سازهايي که در مراسم سان و رژه استفاده ميشود متفاوت است.
از بين تمامي کشورها، کشورهايي که زبان موسيقي را به خوبي درک کرده اند، يونان، ژاپن و ايران سه کشور مقدم بر اين موضوع هستند. دانشمندان و تاريخنويسان بر اين امر حاکم شدهاند که اين سه کشور قدمت زيادي براي فعاليت هنر موسيقي در جهان داشتهاند. شايد جالب باشد بدانيد در ژاپن زماني که خورشيد گرفتگي اتفاق ميافتاد، مردم براي روشن شدن دوباره روز، شروع به آواز خواندن ميکردند. تصور مردم ژاپن اين بود که خورشيد از آنان ناراحت شده است و براي رفع اين موضوع بايد توجه خورشيد را با آواز جلب کرد.
برخي بر اين باورند که مردمان هند، آشور و سومر نيز تاريخچه موسيقي غنياي دارند. اما تاريخ و اسناد معتبري براي اثبات اين تاريخچه در دسترس نيست.
در ابتدا ساز و آواز براي راز و نياز با خدا نواخته و خوانده ميشد. اما بعدها موسيقي، حال و هواي زمينيتري پيدا کرد و با احساس نزديکتري درک شد. مردمان آن زمان با نواختن موسيقي حالتي روحاني پيدا ميکردند و مشغول ستايش خداي خود ميشدند. براي اين موضوع موسيقي و آواز همراه با حرکاتي هم ميشد. موسيقي براي ايرانيان با حرکات سماع، به راز و نياز ميپرداختند.
يکي از دلايل همراه شدن موسيقي در جهان براي هر قوم و ملتي، درک فضاي مثبتي بود که با نواختن و يا حتي شنيدن آن ايجاد ميشد. وقتي با خداي خود به صحبت ميپرداختند، اين حس با موسيقي تکميل ميشد. در اين دوره درک موسيقي ميان آنان شدت گرفت و براي هر مراسمي بهانهاي براي نواختن پيدا ميکردند.
پس از به دست آوردن درک درستي از موسيقي، اهميت شعر و آواز نيز مشخص شد. آوازها به خوبي بر روي موسيقي ترکيب گوشنوازي ايجاد ميکرد. خواندن آوازهايي با مضمون خداپرستي و ستايش او به موسيقي جلاي زيباتري ميبخشيد. بنابراين هماهنگ کردن موسيقي و آواز، جلوه حرفهاي تري به اين هنر داد.
درباره این سایت